کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عِقَابِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqāb سزای گناه و کار بد کسی را دادن؛ جزای کردار بد؛ عذاب.
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عقبَة] (جغرافیا) [قدیمی] 'eqāb = عقبه
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'oqāb ۱. (زیستشناسی) پرندۀ شکاری بزرگ با چنگالهای قوی و چشمهای تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار میکند.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی است.
-
واژههای همآوا
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqāb سزای گناه و کار بد کسی را دادن؛ جزای کردار بد؛ عذاب.
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عقبَة] (جغرافیا) [قدیمی] 'eqāb = عقبه
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'oqāb ۱. (زیستشناسی) پرندۀ شکاری بزرگ با چنگالهای قوی و چشمهای تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار میکند.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی است.
-
جستوجو در متن
-
آله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آلوه› (زیستشناسی) 'āloh = عُقاب
-
معاقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mo'āqab عقابشده؛ شکنجهشده.
-
زمنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: زُمَّج] (زیستشناسی) [قدیمی] zemonj پرندۀ شکاری مایل به سرخ و کوچکتر از عقاب.
-
معاقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mo'āqeb ۱. عقابکننده؛ عذابدهنده.۲. دنبالکننده.
-
آنجا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مقابلِ اینجا] 'ānjā اشاره به جای دور؛ جایی؛ جایی که: ◻︎ عقاب آنجا که در پرواز باشد / کجا از صعوه صیدانداز باشد (وحشی: ۴۲۶)
-
معاقبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاقَبة] ‹معاقبه› [قدیمی] mo'āqebat ۱. جزای کار بد را دادن؛ آزار و شکنجه کردن؛ عقاب دادن.۲. پس از دیگری آمدن.
-
آموت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āmut آشیانۀ پرندگان شکاری؛ آشیان: ◻︎ بر قلهٴ قاف بخت و اقبال / آموت عقاب دولت توست (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۰).