کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عِبَادِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عبد] 'ebād = عبد
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عابد] [قدیمی] 'obbād = عابدعبادت١. پرستیدن خدا.٢. [قدیمی] بندگی کردن؛ پرستش کردن.
-
واژههای همآوا
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āpāt، مقابلِ ویران] 'ābād ۱. ویژگی جایی که مردم در آن زندگی میکنند: ◻︎ مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲: ۷۱۵).۲. ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و باصفا و بارونق است؛ خُرم: ◻︎ بدو گفت کای خواجهٴ ...
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَبَد] [قدیمی] 'ābād = ابد
-
ابعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ab'ad بعیدتر؛ دورتر.
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عبد] 'ebād = عبد
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عابد] [قدیمی] 'obbād = عابدعبادت١. پرستیدن خدا.٢. [قدیمی] بندگی کردن؛ پرستش کردن.