کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَمَلِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عملَة، جمعِ عامل] 'amale ۱. = عامل۲. کارگر ساختمان. Δ در فارسی بهصورت مفرد استعمال میشود.۳. [قدیمی] کارکنان؛ کارگران.〈 عملهٴ طرب: [قدیمی] مطربان؛ خوانندگان و نوازندگان.
-
واژههای همآوا
-
آمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹آملج، املج› (زیستشناسی) 'āmole درختی هندی به بزرگی درخت گردو، برگهایش ریز و انبوه، میوهای ترشمزه بهاندازۀ آلو که دو نوع سیاه و زرد دارد.
-
عمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عملَة، جمعِ عامل] 'amale ۱. = عامل۲. کارگر ساختمان. Δ در فارسی بهصورت مفرد استعمال میشود.۳. [قدیمی] کارکنان؛ کارگران.〈 عملهٴ طرب: [قدیمی] مطربان؛ خوانندگان و نوازندگان.
-
جستوجو در متن
-
فعله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فَعَلَة، جمعِ فاعل] [مجاز] fa'le کارگر ساختمانی؛ عمله؛ مزدور.
-
عملگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'amalegi عمله بودن؛ شغل و عمل کارگر ساختمان.