کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَشْر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ašr ۱. ده آیۀ قرآن که به شاگردان میآموختند.۲. علامتی زرین در پایان هر ده آیه.
-
عشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعشار و عشور] 'ošr یکدهم؛ دهیک چیزی.
-
واژههای همآوا
-
اشر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اشرّ] [قدیمی] 'ašar[r] ۱. شریرتر؛ بدتر.۲. بدترین.
-
عشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ašr ۱. ده آیۀ قرآن که به شاگردان میآموختند.۲. علامتی زرین در پایان هر ده آیه.
-
عشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعشار و عشور] 'ošr یکدهم؛ دهیک چیزی.
-
جستوجو در متن
-
اعشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عُشر] 'a'šār = عُشر
-
عشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عُشر] [قدیمی] 'ošur = عُشر
-
ده یک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dahyek یک جزء از ده جزء چیزی؛ یکدهم؛ عشر؛ دهیوده.
-
حبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبَّة] habbe ۱. یک دانه؛ یک حب.۲. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن به مقدار وزن یک یا دو جو.۳. [قدیمی] ششیک عشر دینار.۴. [قدیمی] ششیک دانگ.〈حبهٴ دل: [قدیمی] = سویدا: ◻︎ بدان خردی که آمد حبهٴ دل / خداوند دوعالم راست منزل (شبستری: ۸۹).