کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَزْمِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'azm ۱. اراده؛ قصد؛ آهنگ.۲. ثبات و پایداری در کاری که اراده شده.〈 عزم کردن: (مصدر لازم) قصد کردن؛ آهنگ کردن.
-
ثابت عزم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābet'azm ویژگی آنکه در عزم و ارادۀ خود ثابت و پابرجاست.
-
واژههای همآوا
-
عظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عِظام] (زیستشناسی) [قدیمی] 'azm استخوان.〈 عظم رمیم: (زیستشناسی) [قدیمی] استخوان پوسیده.〈 عظم قحف: (زیستشناسی) [قدیمی] آهیانه.〈 عظم قص: (زیستشناسی) [قدیمی] استخوان سینه؛ جناغ سینه.〈 عظم غربالی: (زیستش...
-
عظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezam بزرگ شدن؛ بزرگی.
-
عزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'azm ۱. اراده؛ قصد؛ آهنگ.۲. ثبات و پایداری در کاری که اراده شده.〈 عزم کردن: (مصدر لازم) قصد کردن؛ آهنگ کردن.
-
جستوجو در متن
-
تصمیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasmim عزم و اراده کردن به کاری؛ با عزم راسخ درصدد اجرای امری برآمدن.
-
مریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] marir عزم و آهنگ.
-
نیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نیَّة، جمع: نیّات] niyyat قصد؛ عزم؛ آهنگ.
-
صاحب همت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebhemmat دارای عزم و اراده؛ دارای همت.
-
ثابت قدم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [مجاز] sābetqadam ویژگی کسی که در تصمیم خود پابرجا و استوار است؛ ثابتعزم.
-
روشن رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] ro[w]šanrāy آنکه دارای عزم، تدبیر، و اندیشۀ روشن است؛ روشنفکر.
-
قصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qasd ۱. آهنگ؛ عزم.۲. منظور؛ مقصود.۳. سوءِ نیت.〈 قصد داشتن: (مصدر متعدی) عزم و آهنگ داشتن.〈 قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا.〈 قصد کردن: (مصدر لازم) آهنگ کردن؛ عزم کردن: ◻︎ کجا گویم که با این درد جانسوز...
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rāy] [قدیمی] rāy ۱. اندیشه؛ فکر.۲. عقل.۳. عقیده.۴. تدبیر.۵. عزم.