کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عامِلَة و عامل] 'avāmel = عامل
-
جستوجو در متن
-
ادوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اداة] 'adavāt ۱. = ادات۲. [قدیمی] موجبات؛ عوامل.
-
کاردیولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cardiologie] (پزشکی) kārdiyoloži یکی از شاخههای پزشکی که عوامل ایجادکنندۀ بیماریهای قلبی و چگونگی درمان آنها را بررسی میکند.
-
ژنتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: génétique] (پزشکی) ženetik بخشی از زیستشناسی که دربارۀ صفات موروثی و عوامل ارثی بحث میکند؛ علم وراثت.
-
فیزیوتراپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: physiothérapie] (پزشکی) fiziyot[e]rāpi معالجۀ بیمار بهوسیلۀ عوامل فیزیکی، مانندِ کشش و نرمش اندامها، ورزش، و استفاده از امواج نور، صوت و یا جریان برق.
-
موخوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) muxore عارضۀ دوشاخه شدن انتهای مو بر اثر خشکی، عوامل طبیعی، یا کمبود مواد سازندۀ مو.
-
جازم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: جوازم] jāzem ۱. جزمکننده؛ قصدکننده.۲. کسی که در قصد خود تردید نداشته باشد؛ قاطع.۳. هریک از عوامل جزم کلمه.
-
هموفیلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hémophilie] (پزشکی) hemofili نوعی بیماری ارثی که به دلیل فقدان یکی از عوامل منعقدکنندۀ خون ایجاد و باعث خونریزی خودبهخودی داخلی بهویژه در مفاصل و ماهیچهها میشود.
-
پلاسما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plasma] (زیستشناسی) pelāsmā مایع شفاف خون و لنف که شامل ۹۰ درصد آب و ۶ تا ۸ درصد پروتئین، املاح معدنی، عوامل انعقادی، آنتیکورها، و هورمونها است و گلبولهای قرمز و سفید در آن شناور هستند.
-
سوسیالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: socialisme] (سیاسی) so(u)syālism نظریهای که هدف آن تعدیل ثروت و درآوردن عوامل و وسایل تولید به مالکیت عمومی و تسلط دولت بر مؤسسات بزرگ اقتصادی و صنعتی و منابع طبیعی به نفع همۀ مردم و جلوگیری از جمع شدن سرمایه در دست اشخاص معدود میبا...
-
حساس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hassās ۱. کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت میشود.۲. ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکسالعمل نشان میدهد.٣. [مجاز] مهم: موقعیت حساس.٤. دارای گیرایی قوی: شامهٴ حساس.
-
سرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرف، سلف› (پزشکی) sorfe صدایی که بر اثر انقباض دیافراگم و خروج هوا از حلق ایجاد میشود و بهوسیلۀ عوامل عفونی و حساسیتزا در بیماریهای دستگاه تنفسی میزان و شدت آن افزایش مییابد.〈 سرفهٴ خشک: (پزشکی) سرفهای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دست...
-
لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lak ۱. اثری که از چربی، کثافت، یا مواد رنگین بر روی لباس، پارچه، و مانندِ آن پیدا میشود؛ لکه.۲. (پزشکی) خال.۳. خونی که بر اثر حیض یا عوامل دیگر از زن خارج شود.۴. داغ.〈 لک زدن: (مصدر لازم) لک برداشتن میوه یا چیز دیگر.〈 لکوپیس: (پزشکی...