کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عهد نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راست عهد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] rāst'ahd درستپیمان؛ راستپیمان.
-
ولی عهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ولیالعهد] vali'ahd ۱. (سیاسی) کسی که پادشاه او را به جانشینی خود تعیین میکند؛ وارث سلطنت.۲. [قدیمی] حاکم وقت.
-
هم عهد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ham'ahd ۱. دو یا چند تن که با هم پیمان بستهاند؛ همپیمان.۲. همعصر؛ معاصر.
-
واژههای همآوا
-
عهدنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'ahdnāme پیمان و قرارداد مکتوب میان دو یا چند شخص یا دولت.
-
جستوجو در متن
-
کتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کتُب] ketāb ۱. نوشته.۲. اوراق چاپشدۀ جلدشده.۳. [قدیمی، مجاز] قرآن.۴. [قدیمی] نامه.〈 کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) و کتابهای دیگر از پیامبران بنیاسرائیل.