کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ami کور؛ نابینا.
-
عمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَعْمی] [قدیمی] 'omy = اعمی
-
واژههای همآوا
-
امی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به امّ) [عربی: امّیّ] [قدیمی] 'ommi ۱. مادری.۲. [مجاز] کسی که درس نخوانده و خواندن و نوشتن را یاد نگرفته باشد؛ بیسواد.