کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عملی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عملی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عمل) [عربی. فارسی] 'amali ۱. [مقابلِ نظری و علمی] آنچه به مرحلۀ عمل درآید یا وابسته به عمل باشد.۲. [عامیانه، مجاز] معتاد به مواد مخدر؛ تریاکی.
-
واژههای همآوا
-
املی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ املاء] [قدیمی] 'emli املا: ◻︎ مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیمشب مترصد نشسته املی را (انوری: ۱).
-
جستوجو در متن
-
انجام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'anjāmpazir قابل انجام شدن؛ انجامشدنی؛ عملی.
-
خیانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خیانة، مقابلِ امانت] xiyānat انجام عملی که برخلاف اعتماد دیگران است.
-
بوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) ‹بوس› buse عملی که با گذاشتن هر دو لب بر روی گونه یا لبهای کسی یا بر روی چیزی صورت میگیرد؛ ماچ.
-
خائنانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عربی. فارسی] xā'enāne ویژگی عملی که از روی خیانت انجام یابد؛ به روش خیانتکاران.
-
حیطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حیطَة] hite زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.
-
وصایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَصایة] (فقه، حقوق) vesāyat عملی که شخص به واسطۀ آن برای انجام اموری پس از مرگش سفارش میکند.
-
کالبدشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] (پزشکی) kālbo(a)dšenāsi عملی که از طریق کالبدشکافی به بررسی ساختمان بدن میپردازد؛ تشریح؛ آناتومی.
-
گوارش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گوارشت، گوارشن› (زیستشناسی) govāreš عملی که در داخل معده و رودهها صورت میگیرد و غذاهای خوردهشده به حالتی در میآید که قابل جذب باشد.
-
تقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyol ۱. نیمهروز خوابیدن.۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.
-
عمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amd ۱. قصد کردن؛ آهنگ کاری کردن.۲. (صفت) ویژگی عملی که با قصد و نیت انجام شده باشد.
-
تابو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tabou، مٲخوذ از پولینزیایی] tābo(u) کلام یا عملی که گفتن یا انجام دادن آن به دلیل ممنوعیتهای شرعی یا عرفی ناپسند است.