کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمقیابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعماق] 'omq ۱. فاصلۀ سطح تا انتهای چیزی؛ ژرفا.۲. بخش داخلی چیزی؛ گودی.۳. شدت؛ اندازه: هنوز به عمق عشقش آگاه نشده بود.۴. (اسم مصدر) [مجاز] معنای ژرف داشتن؛ عمیق بودن.
-
کم عمق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] kam'omq ویژگی جایی یا چیزی که گودی آن کم باشد.
-
ژرف یابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) žarfyābi اندازهگیری عمق چیزی.