کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عمّ] [قدیمی] 'am[m] برادر پدر؛ عمو.
-
واژههای مشابه
-
بنی عم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bani'am[m] پسران عمو؛ عموزادگان.
-
عم زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'amzāde عموزاده؛ پسرعم؛ پسرعمو.
-
واژههای همآوا
-
ام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اُمَّهات] [قدیمی] 'om[m] ۱. مادر.۲. [مجاز] اصل هر چیز.〈 ام لیلی: شراب سیاهرنگ.〈 ام حباب: دنیا.〈 ام زنبق: [قدیمی، مجاز] خمر؛ شراب.
-
جستوجو در متن
-
اعمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَمّ] [قدیمی] 'a'mām = عم
-
عمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: عمّ] 'amu = عم
-
اودر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افدر› [قدیمی] 'o[w]dar عم؛ برادر پدر.
-
ابن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ebn فرزند ذکور؛ پسر.〈 ابنعم: [قدیمی] پسرعمو.
-
افدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اودر، اخدر› [قدیمی] 'afdar عم؛ برادر پدر: ◻︎ سنبلهجعدی بنفشهعارضی / کش فریدون افدر و پرویز جد (ابوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۵).
-
نبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] naba' ۱. هفتادوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه؛ تساؤل؛ معصرات؛ عمّ.۲. [قدیمی] خبر.