کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیه کسی اظهاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محال علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مُحالٌعلَیه] (حقوق) [قدیمی] mo(a)hālon'ala(e)yh طرف حواله؛ براتگیر.
-
علیه الرحمه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: عَلیهالرّحمَة] 'ale(a)yherrahme(a) بر او باد بخشایش.
-
علیه السلام
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: عَلیهالسّلام] 'ale(a)yhessalām درود بر او باد. Δ پس از ذکر نام پیغمبران و امامان میگویند.
-
علیه الصلات
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: علَیهالصلوة] [قدیمی] 'ale(a)yhessalāt درود بر او باد.
-
علیه اللعنه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: علَیهالعنَة] 'ale(a)yhella'ne لعنت بر او باد.
-
علیه ماعلیه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ale(a)yhemā'ale(a)yh[e] بر او باد آنچه بر اوست. Δ پس از ذکر نام بدکاران میآید.
-
معترض علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: معترضٌعلَیه] (حقوق) mo'tarezon'ala(e)yh واخوانده.
-
مغشی علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مغشیٌّعلَیه] [قدیمی] maqšiyyon'ala(e)yh بیهوش.
-
مغمی علیه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: مغمیٰعلَیه] [قدیمی] moqmā'ala(e)yh بیهوش.
-
مقسوم علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مقسومٌعلَیه] (ریاضی) maqsum[on]'ala(e)yh عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده؛ بخشیاب.
-
موقوف علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَوقوفٌعلَیه] (حقوق، فقه) mo[w]qufon'ala(e)yh آنکه چیزی بهنفع او وقف شده.
-
علیه الصلات والسلام
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: علَیهالصلوةوالسّلام] 'ale(a)yhessalātova-ssalām درود و تحیت بر او باد. Δ پس از ذکر نام پیغمبر میآید.
-
جستوجو در متن
-
تشنیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašni' بسیاربدگفتن از کسی؛ کسی را زشت شمردن؛ عیوب کسی را آشکار کردن؛ رسوا ساختن کسی.
-
اصفاد
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esfād ۱. بند کردن؛ کسی را زندانی کردن.۲. عطا دادن؛ بخشیدن چیزی به کسی.