کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علت سرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علت العلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علةالعلل] 'ellatol'elal ۱. علت علتها؛ سبب اصلی.۲. خداوند.
-
جستوجو در متن
-
قانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qāni سرخ؛ سرخ پررنگ؛ بسیارسرخ.
-
سرخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sorxe ۱. (زیستشناسی) نوعی کبوتر سرخرنگ.۲. (زیستشناسی) کرمی کوچک و سرخرنگ که از آفتهای درخت خرما است و پیش از رسیدن خرما داخل آن شده و باعث ریختن میوۀ درخت میشود.۳. [قدیمی] سرخ؛ سرخرنگ.۴. (زیستشناسی) [قدیمی] مِری.
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...
-
رخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] raxš ۱. سرخ و سفید بههمآمیخته.۲. (اسم) آنچه به رنگ سرخ و سفید یا دارای خالهای سرخ باشد.
-
سرخ باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) sorxbād = باد۱ 〈 باد سرخ
-
پشت گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) poštgoli چیزی که به رنگِ پشتِ برگِ گلِ سرخ باشد؛ سرخ کمرنگ.
-
لال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lāl ۱. لعل.۲. (صفت) سرخ؛ رنگ سرخ: ◻︎ دو لب چو نار کفیده دو برگ سوسن سرخ / دو رخ چو نار شکفته دو برگ لالهٴ لال (عنصری: ۳۷۶).
-
لکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lakā ۱. لاک.۲. رنگ سرخ.۳. (زیستشناسی) گل سرخ: ◻︎ در کنارش نه آن زمان کاکا / تا شود سرخ چهرهاش چو لکا (سنائی۱: ۱۴۸).
-
بارانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bārānak درختی خاردار با گلهای سرخ و سفید و میوۀ کوچکِ سرخ و تلخمزه که در جنگلهای شمال ایران میروید.
-
کلفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلفَة] (زیستشناسی) [قدیمی] kolfe ۱. رنگ سرخ تیره.۲. سیاهی به سرخی آمیخته.۳. لکۀ سرخ تیره.
-
حمرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حمرة] [قدیمی] homrat ۱. سرخی؛ رنگ سرخ.۲. (اسم) (طب قدیم) = باد 〈 باد سرخ
-
سرخ نای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sorxnāy = مری۱
-
سرخ ولیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sorxvalik = سیاکوتی