کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علاوه بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کافه رستوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: café- restaurant] kāferestu(o)rān رستورانی که علاوه بر غذا، چای، قهوه، و مانند آن هم عرضه میشود.
-
متطوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motatavve' ویژگی کسی که عبادت یا اعمال نیک علاوه بر فرایض انجام میدهد.
-
تبصره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تبصِرَة] tabse(a)re ۱. توضیحی که بر موادی از قانون میافزایند.۲. [عامیانه، مجاز] مطلبی که برای واضح و روشن کردن بیشتر، علاوه بر مطلب اصلی گفته میشود.
-
مددمعاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madadma'āš پولی که علاوه بر حقوق به کارمند دولت بدهند برای کمک به زندگی.
-
نفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فقه) nafl عبادتی که واجب نباشد؛ آنچه انسان علاوه بر واجبات و فرایض به جا بیاورد.
-
هیربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هربد› hirbad ۱. موبدانی که علاوه بر موبدی سمت استادی و آموزگاری هم داشتهاند؛ معلم علوم دینی زردشتی.۲. قاضی زردشتی.
-
بزاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bozāq آب دهان که از غدههای مخصوص زیر زبان ترشح میشود و علاوه بر نرم کردن غذا مقداری از نشاستۀ آن را تبدیل به قند میکند؛ خدو.
-
بغیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فغیاز، بغیازه، فغیار، برمغاز› [قدیمی] baqyāz ۱. پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده میشود؛ انعام؛ عطا؛ بخشش؛ شاگردانه.۲. مژده؛ نوید.
-
فوق العاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فَوقَالعادَة] fo[w]qol'āde ۱. فوق عادت؛ خارج از عادت.۲. بیش از حد معمول.۳. (اسم) پولی که علاوه بر حقوق به کارمند پرداخت میشود.
-
بلکه
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [عربی، فارسی، مرکب از بل + که] balke ۱. علاوه بر این.۲. شاید: بلکه فردا بیاید.۳. امید است که؛ باشد که.۴. برای نفی حکم قبلی گفته میشود؛ برعکس: او نه تنها مجرم نیست، بلکه یک انسان شریف است.
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sen حشرهای ریز و دارای بالهای کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را میمکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سَم از نوعی زنبور استفاده میشود.