کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقیدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عقیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقیدَة، جمع: عقائد] ‹عقیدت› 'aqide ۱. دین؛ ایمان؛ مذهب.۲. رٲی.۳. آنچه انسان به آن اعتقاد دارد؛ باور.۴. آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه میدارد.
-
پاک عقیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] pāk[']aqide آنکه عقیدۀ راست و درست دارد؛ پاکاندیشه؛ پاکرای.
-
هم عقیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ham'aqide دو یا چند تن که بر یک رٲی و عقیده باشند.
-
جستوجو در متن
-
معتقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mo'taqad آنچه انسان به آن عقیده دارد؛ عقیده؛ اعتقاد.
-
ثابت رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābetra'y ویژگی کسی که در رٲی و عقیدۀ خود استوار و پابرجا است؛ ثابتعقیده.
-
عقاید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقائد، جمعِ عقیدَة] 'aqāyed = عقیده
-
هم باور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hambāvar همعقیده.
-
هرهری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، اسم) [عامیانه] horhori کسی که پابند به ایمان و عقیده نباشد؛ هرهریمذهب؛ بیعقیده؛ بیایمان.
-
ایده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: idée] 'ide اندیشه؛ فکر؛ عقیده.
-
پاک اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] pāk[']e'teqād کسی که عقیدهای راست و درست دارد.
-
معتقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'taqed عقیدهمند؛ باعقیده؛ گرونده.
-
اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'teqād ۱. چیزی را باور داشتن؛ به درستی چیزی ایمان داشتن.۲. (اسم) عقیده؛ رٲی؛ نظر.۳. عقیده و ایمان به حق بودن دین اسلام.
-
آلهه پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āleheparast کسی که چند خدا را پرستش کند؛ آنکه به ارباب انواع عقیده دارد.
-
گرویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] geravidan ایمان آوردن؛ باور کردن؛ به کسی یا چیزی عقیده پیدا کردن.