کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقل و فهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āšofte'aql ۱. مخبط؛ مجنون.۲. پریشانحواس.
-
کم عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kam'aql کمخرد؛ احمق؛ ابله.
-
بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'aql بیخرد.
-
سبک عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sabok'aql سبکخرد؛ کمعقل؛ بیخرد.
-
جستوجو در متن
-
نفهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹نافهم› nāfahm آنکه فهم و ادراک ندارد؛ بیعقل.
-
متمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] motamayyez ۱. جداشونده؛ جدا و ممتاز.۲. دارای قوۀ تمییز؛ دارای عقل و فهم.
-
جن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنّ] jen[n] ۱. در اسلام، هریک از موجودات غیرمرئیِ دارای قدرت فوق طبیعی و دارای عقل و فهم که رفتارهایی همانند انسان دارند و میتوانند خود را به شکلهای گوناگون دربیاورند.۲. هفتادودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۸ آیه.〈 جنواِنس:۱....
-
هوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: hōš] huš ۱. (روانشناسی) توانایی ذهنی برای انجام هرنوع فعالیت منطقی.۲. [عامیانه] حافظه.۳. [قدیمی] عقل؛ خرد؛ فهم؛ شعور.۴. (صفت) [قدیمی، عامیانه] هوشیار.۵. [قدیمی] جان؛ روان.۶. [قدیمی] جوهر و اصل هر چیز.