کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقلي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عقلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عقل) [عربی. فارسی، مقابلِ نقلی] 'aqli ۱. مبتنی بر عقل.۲. ویژگی آنچه ادراک آن با قوۀ عقل صورت میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
بی خردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bixeradi بیعقلی؛ کودنی.
-
نابخردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nābexradi بیخردی؛ بیعقلی.
-
نافرزانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nāfarzānegi بیخردی؛ بیعقلی.
-
کم خردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kamxeradi کمعقلی؛ نادانی.
-
دیوانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) divānegi دیوانه بودن؛ بیعقلی؛ جنون.
-
سفاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سفاهة] se(a)fāhat نادانی؛ بیخردی؛ کمعقلی.
-
غباوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غباوة] [قدیمی] qabāvat کودنی؛ کمهوشی؛ کمعقلی.
-
محجور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) mahjur کسی که بهواسطۀ سفاهت و کمعقلی از تصرف در اموال خود منع شده باشد.
-
اخباری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اَخبار) [عربی. فارسی] (فقه) 'axbāri ویژگی گروهی از علمای شیعه که به ظاهر احادیث و قرآن استناد میکنند نه به دلیلهای عقلی.
-
حماقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حماقة] hemāqat ۱. بیعقل شدن؛ فاسد شدن عقل و رٲی کسی.۲. کمخردی؛ نادانی؛ بیعقلی.۳. سادهلوحی.
-
حمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] homq ۱. بیعقل شدن؛ فاسد شدن عقل و رٲی کسی.۲. کمخردی؛ کمعقلی.۳. سادهلوحی.
-
سخافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سخافة] [قدیمی] saxāfat ۱. کمعقل بودن؛ سبکعقل بودن؛ کمعقلی؛ سبکی در عقل.۲. ضعف و سبکی در هرچیز.
-
دلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ادلَّه و ادلاّء] dalil ۱. آنچه برای ثابت کردن امری بیاورند؛ حجت و برهان.۲. رهبر؛ راهنما؛ مرشد.〈 دلیل عقلی: دلیلی که مبتنی بر حکم عقل باشد.〈 دلیل نقلی: دلیلی که مبتنی بر احکام شرع باشد.