کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقبنشینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عقب نشینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] 'aqabnešini ۱. پسنشستن؛ رو به عقب رفتن.۲. (نظامی) سنگرها یا مواضع خود را ترک کردن و عقبتر رفتن.
-
عقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عَقِب، جمع: اَعقاب] 'aqab ۱. پشت سر.۲. واقع در پشت سر.۳. دارای فاصلۀ مکانی یا زمانی؛ دور.۴. چیزی یا کسی که سرعت و رفتار یا مهارتش کمتر از دیگران باشد.۵. فرزند؛ فرزندزاده.۶. نوادگان؛ بازماندگان.۷. [قدیمی] پاشنۀ پا.
-
گوشه نشینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] gušenešini گوشهگیری؛ انزوا.
-
شب نشینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šabnešini با هم نشستن در شب؛ مهمانی در شب که جمعی باهم بنشینند و شب را به صحبت و تفریح بگذرانند.
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'aqab[']oftāde ۱. آنکه در کسبوکار یا علموهنر از دیگران عقبمانده باشد.۲. (روانشناسی) = عقبمانده
-
عقب گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] 'aqabgard ۱. برگشت به عقب؛ به عقب برگشتن؛ رو به عقب رفتن.۲. (نظامی) روی پنجۀ پای چپ به عقب چرخیدن.
-
عقب مانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (روانشناسی) 'aqabmānde = 〈 عقبماندۀ ذهنی〈 عقبماندهٴ ذهنی: (روانشناسی) کسی که در مهارتهای ذهنی به رشد لازم نرسیده است.
-
جستوجو در متن
-
عزلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزلة] 'ozlat گوشهنشینی؛ خانهنشینی؛ دوری و کنارهگیری از مردم.〈 عزلت گزیدن: (مصدر لازم) گوشه گرفتن؛ گوشهنشینی اختیار کردن؛ ترک مراوده با مردم کردن.
-
گوشه گزینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gušegozini گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
-
مردم گریز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] mardomgoriz آنکه از مردم بگریزد و گوشهنشینی اختیار کند.
-
انزوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انزواء] 'enzevā گوشهگرفتن؛ گوشهگیر شدن؛ کنارهگیری کردن؛ گوشهنشینی.
-
کناره گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] ka(e)nāregir کسی که از مردم دوری گزیند و گوشهنشینی اختیار کند؛ کنارهجو.
-
منسحب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monsaheb ۱. کشیدهشونده.۲. عقبنشینیکننده.
-
اعتکاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'tekāf ۱. گوشهنشین شدن.۲. در جایی ماندن.۳. گوشهنشینی برای عبادت.