کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'oqbā = عقبا
-
جستوجو در متن
-
نیم بالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) nimbālān تیرهای از حشرات که دو بال جلوی آنها بالهای عقبی را تا نیمه میپوشانند.
-
بکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bakam = بقم: ◻︎ هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخرو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی: بکم).
-
کلاکموش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kalakmuš پستانداری جونده و خاکیرنگ با دم دراز و پاهای بلند که میتواند با پاهای عقبی خود بجهد؛ موش صحرایی.
-
گشتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گشتای› [قدیمی] goštā بهشت؛ جنت: ◻︎ ز آنکه گشتای خوبکاران راست / جمله عقبی حلالخواران راست (سنائی: لغتنامه: گشتا).
-
ملخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: malak] (زیستشناسی) malax حشرهای بالدار، با پاهای بلند و چشمهای بزرگ که به کمک پاهای عقبی خود میجهد.
-
شکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: aškomb, šakamb] ‹اشکم› šekam ۱. (زیستشناسی) قسمت میانی بدن جانوران که معده، رودهها، کبد و چند عضو دیگر در آن قرار دارد.۲. (زیستشناسی) [مجاز] معده.۳. (زیستشناسی) [مجاز] دستگاه گوارش.۴. (زیستشناسی) بخش عقبی بدن حشرات و بندپایان.۵. [م...
-
دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: دیار] [قدیمی] dār ۱. خانه؛ سرا.۲. [مجاز] دنیا.〈 دار عقبی: [قدیمی، مجاز] خانۀ آخرت؛ جهان دیگر.〈 دار غرور: [قدیمی، مجاز]۱. سرای خودخواهی و خودبینی.۲. دنیا: ◻︎ دور باد از خجسته مجلس تو / نکبت دهر پیر و دار غرور (سوزنی: ۲۰۸).&...