کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عظیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: عُظَماء و عِظام] 'azim ۱. بزرگ؛ کلان.۲. بلندمرتبه؛ محترم.
-
واژههای مشابه
-
عظیم الجثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عظیمالجثَّة] 'azimoljosse درشتاندام؛ تنومند.
-
عظیم الشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'azimošša'n بلندمرتبه؛ دارای شٲن بزرگ.
-
عظیم القدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'azimolqadr بزرگقدر؛ بزرگمرتبه.
-
جستوجو در متن
-
عظما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عظماء، جمعِ عظیم] [قدیمی] 'ozamā = عظیم
-
عظیمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عظیمَة، مؤنثِ عظیم، جمع: عظائم] [قدیمی] 'azime = عظیم
-
عظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ezām ۱. [جمعِ عظیم] [قدیمی] = عظیم۲. [جمعِ عَظم] = عَظم
-
جلل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jalal عظیم؛ بزرگ.
-
عظام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'oz[z]ām عظیم؛ بزرگ.
-
جحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] johāf سیل عظیم.
-
کیازند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kiyāzand پادشاه بزرگ و عظیمالشان.
-
خطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: خُطُوب] [قدیمی] xatb کار بزرگ؛ امر عظیم.
-
رزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رزیَّة، جمع: رَزایا] ‹رزیئه› [قدیمی] raziy[y]e مصیبت عظیم؛ آسیب و بلا.