کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عظمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عظَمة] 'aze(a)mat ۱. بزرگی.۲. بزرگمنشی؛ بزرگواری.۳. کبر؛ نخوت.
-
واژههای همآوا
-
اذمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اذمَّة، جمعِِ ذِمام] ‹اذمه› [قدیمی] 'azemmat ۱. حقوق.۲. حرمتها.
-
جستوجو در متن
-
کبریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کبریاء] kebriyā عظمت؛ بزرگی.
-
دریاشکوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] daryāšokuh دارای شکوه و عظمت مانند دریا.
-
خشیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خشیة] [قدیمی] xašyat ۱. ترس از عظمت خداوند.۲. ترس؛ بیم.
-
جبروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jabarut ۱. عظمت؛ بزرگی.۲. (تصوف) عالَمی که مجرد از ماده، صورت، و زمان است؛ عالم قدرت و عظمت الهی.۳. قدرت و سلطۀ همراه با سربلندی.
-
اللـه اکبر
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: (= خدا بزرگ است)] 'allāho'akbar در مقام تعجب از عظمت و شگفتی چیزی میگویند. Δ در اذان، اقامه، و نماز گفته میشود.
-
بلندپروازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] bolanparvāzi ۱. خودستایی.۲. خودنمایی.۳. آرزوی ترقی و عظمت داشتن.
-
بلندگرای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] bolandgerāy ۱. کسی که خواستار بزرگی و عظمت است؛ بلندپرواز.۲. کسی که بیش از مقام و مرتبهاش خودنمایی و خودستایی میکند.
-
کبکبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کبکبَة] kabkabe ۱. جماعتی از مردم.۲. گروهی از سواران.۳. [مجاز] عظمت؛ شوکت؛ جاه؛ جلال.
-
وقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَقار] va(e)qār ۱. حالت فرد بامتانت و سنگین.۲. آرامی؛ آهستگی.۳. [قدیمی] شکوه و جلال؛ عظمت.
-
سبحة اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] sobhatollāh جلال خداوند.〈 سبحات وجهاللـه: [قدیمی] جلال و عظمت باریتعالی؛ انوار الهی.
-
بردابرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، شبه جمله) ‹بردبرد› [قدیمی] bardābard ۱. هنگام عبور بزرگان از معابر توسط خادمان با صدای بلند گفته میشد؛ دورباشکورباش.۲. [مجاز] آوازۀ عظمت.۳. [مجاز] آشوب؛ غوغا؛ هنگامه.