کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'atf ۱. بازگشتن و مایل شدن بهسوی چیزی.۲. سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف.۳. (اسم) (ادبی) در دستور زبان، حرفی که با آن کلمه یا جملهای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند، مانند حرف «و».۴. [قدیمی] باعطوفت؛ مهربانی.
-
عطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَعطاف] [قدیمی] 'etf کرانه؛ جانب.
-
جستوجو در متن
-
اعطاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عِطف] [قدیمی] 'a'tāf = عِطف
-
ایرادالمعطوفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) 'irād[o]alma'tufāt آن است که شاعر چند کلمه را در یک مصراع یا یک بیت به هم عطف بدهد، مانند این شعر: جمال و کمال و جلال تو باد / چو احسان و اکرام وجود تو دائم.
-
معطوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'tuf ۱. مورد نظر و توجهواقعشده.۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که به کلمۀ ماقبل خود عطف شود.۳. [قدیمی] پیچاندهشده؛ خمیده؛ مایلگشته.
-
فصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fasl ۱. هریک از چهار قسمت سال شامل سه ماه.۲. [مجاز] دوره؛ برهه؛ مرحله.۳. واحد تقسیمبندی مطالب کتاب، مقاله، رساله، و مانند آن.۴. (ورزش) دورۀ برگزاری مسابقات ورزشی.۵. (اسم مصدر) [مقابلِ وصل] (ادبی) نیاوردن واو عطف بین اجزای کلام.۶. (منطق)...