کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعضاء] 'ozv ۱. (زیستشناسی) بخشی از بدن با کارکرد مشخص، مانند دست، پا، سر، قلب، ریه، و معده؛ اندام.۲. یک فرد از جماعت.۳. [مجاز] کارمند یک اداره.
-
جستوجو در متن
-
آکادمیسین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: académicien] 'ākādemisiyan عضو آکادمی؛ عضو فرهنگستان.
-
اعضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اعضاء، جمعِ عضو] 'a'zā = عضو
-
فراماسون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: franc-maçon] (سیاسی) ferāmāson عضو سازمان یا جمعیت فراماسونری.
-
سناتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sénateur] (سیاسی) senātor عضو مجلس سنا.
-
میسیونر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: missionnaire] misyoner مبلّغ مذهبی؛ عضو میسیون.
-
ضرب دیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] zarbdide ویژگی عضو آسیبدیده.
-
قانقاریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (پزشکی) qānqāriyā مرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
-
علی البدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'alalbadal آنکه در غیاب کسی جانشین او شود: عضو علیالبدل.
-
آتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: attelle] (پزشکی) 'ātel هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگهداشتن عضو آسیبدیده.
-
کارمند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: kāromand] kārmand کسی که در اداره یا شرکتی بهطور ثابت کار میکند؛ عضو اداره.
-
آب شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšoš عضو اصلی تنفس ماهیان که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکنند؛ برانشی.
-
برانشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: branchie] (زیستشناسی) berānši عضو اصلی تنفس ماهی که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکند؛ آبشش.
-
بوغمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بوقمه› (طب قدیم) buqme ۱. برآمدگی در عضو بدن.۲. غده که در گردن یا زیر گلو پیدا شود.