کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'asir ۱. شیره و چکیدۀ چیزی.۲. شراب.〈 عصیر معده: (زیستشناسی) مایعی بیرنگ و لزج که از پردۀ مخاطی داخل معده ترشح میشود؛ شیرۀ معدی؛ شیرۀ معده؛ رطوبت معده.
-
واژههای همآوا
-
اسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اُسراء] 'asir ۱. گرفتار.۲. بندی؛ زندانی.۳. کسی که در جنگ بهدست دشمن گرفتار شود.
-
اثیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] 'asir ۱. کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد.۲. [مجاز] روان؛ روح.۳. [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
اثیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asir برگزیده؛ مکرم.
-
عسیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asir دشوار؛ سخت؛ مشکل.
-
جستوجو در متن
-
عصیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عصیرَة] 'asire عصیر؛ شیره و چکیدۀ چیزی.
-
زرتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zartak ۱. عصیر گل کاجیره که زردرنگ است.۲. محلول زعفران.
-
سفچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سفج، سفچه، سفجه› (زیستشناسی) safč خربزه که هنوز نرسیده و درشت نشده باشد؛ خربزۀ نارس: ◻︎ نُقل ما خوشهٴ انگور بُد و ساغرْ سفچ / بلبل و صلصل رامشگر و بر دستْ عصیر (بوالمثل: صحاحالفرس: سفچ).
-
وادیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹واذیج، وازنج، واونج، وایج، واپیچ› [قدیمی] vādij ۱. چوببستی که تاک انگور را روی آن میخوابانند؛ آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان میکنند: ◻︎ همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۵ حاشیه...