کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عصمة] 'esmat ۱. منع.۲. نگه داری نفس از گناه؛ پاکدامنی.۳. (اسم) ملکۀ اجتناب از گناه و خطا.
-
واژههای مشابه
-
بی عصمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'esmat آنکه از فسق و گناه پرهیز نکند؛ بیعفت؛ بیناموس.
-
جستوجو در متن
-
بی ناموس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. معرب] bināmus ۱. بیعفت؛ بیعصمت.۲. بیآبرو.
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čoqal جوشن؛ زره؛ جامۀ جنگ: ◻︎ نه همچون دیگران ز آهن چغلپوش / سلاح عصمت یزدانش بر دوش (امیرخسرو: لغتنامه: چغل).
-
ناموس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: نوامیس] nāmus ۱. شرف.۲. عفت؛ عصمت.۳. [مجاز] خواهر یا مادر یا همسر مرد که وظیفۀ حفظ حرمت آنها بر عهدۀ اوست.۴. [مجاز] صاحب سر؛ آگاه و مطلع به باطن امور.۵. [قدیمی] راز؛ سر.۶. [قدیمی] مرد ماهر و کاردان.۷. [قدیمی] کمین...