کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشق باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عشق آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ešq[']āfarin عشقآفریننده؛ آنکه با زیبایی خود عشق و دلدادگی در مردم ایجاد میکند.
-
عشق باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ešqbāz عاشق؛ عاشقپیشه؛ کسی که عشقبازی میکند؛ آن که کارش عشقورزی است: ◻︎ تو که در بند خویشتن باشی / عشقبازی دروغزن باشی (سعدی: ۱۳۴).
-
عشق بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ešqbāzi عمل عشقباز؛ عاشقی.
-
جستوجو در متن
-
پاک بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pākbāzi ۱. پاک باختن در قمار.۲. پاک باختن همهچیز در راه عشق.۳. وارستگی.۴. ازخودگذشتگی.
-
بازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzidan ۱. = باختن۲. بازی کردن: ◻︎ عشق بازیدن چنان شطرنج «بازیدن» بُوَد / عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز (منوچهری: ۵۳).
-
دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dil] del ۱. (زیستشناسی) = قلب۲. [مجاز] خاطر و ضمیر.۳. [مجاز] شکم.۴. [مجاز] درون و میان چیزی.〈 دل آزردن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را رنجاندن؛ آزرده ساختن.〈 دل باختن: (مصدر لازم) [مجاز] عاشق کسی یا چیزی شدن؛ عاشق شدن؛ فریفته ش...