کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: عُزّاب] 'azab ازدواج نکرده؛ مجرد.
-
واژههای مشابه
-
عزب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] 'azabxāne ۱. خانهای که چند مرد مجرد برای خوشگذرانی در آن بهسر میبرند.۲. روسپیخانه.
-
عزب دفتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. معرب] [قدیمی] 'azabdaftar در دورۀ صفویه، کسی که قوانین، اسناد، و مانند آن را در دفتر ثبت میکرده.
-
واژههای همآوا
-
عذب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'azb ۱. پاکیزه.۲. گوارا؛ خوشگوار.
-
عذب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'azab ۱. خاشاک.۲. شاخههای درخت.۳. اطراف چیزی.۴. آن قسمت از عمامه یا دستار که بر دو شانه میافتد.۵. بند ترازو.
-
جستوجو در متن
-
عزاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عزب] [قدیمی] 'ozzāb = عزب
-
عزوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزوبَة] [قدیمی] 'ozubat عزب بودن؛ تنها بودن؛ بیهمسر بودن.
-
آزاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āzāt، مقابلِ بنده] 'āzād ۱. رها؛ یله؛ رسته.۲. بدون دلبستگی به دنیا و تعلقات آن؛ وارسته: ◻︎ عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه / پای آزادان نبندند ار به جایی رفت رفت (حافظ: ۱۸۲).۳. بیقیدوبند.۴. آنکه آزادی دارد.۵. آنکه یا آنچه وا...