کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) 'ar'ar صدای الاغ.
-
عرعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'ar'ar درختی خودرو و بلند با برگهای مرکب که پوست آن مصرف دارویی دارد؛ ابهل؛ وهل؛ سرو کوهی.
-
واژههای همآوا
-
عرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'arār نرجس بری؛ نرگس صحرایی.
-
جستوجو در متن
-
وهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vohl کاج؛ سرو کوهی؛ عرعر؛ ابهل.
-
قطران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ کتران› qat[a]rān مادۀ روغنیشکل و سیاهرنگ که از برخی درختان مانند صنوبر، عرعر، و امثال آن میچکد.〈 قطران زغالسنگ: مادۀ سیاهی که از تقطیر زغالسنگ بهدست میآید و در معالجۀ داءالصدف و اگزما به کار میرود.