کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عربده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عربدَة] 'arbade ۱. بدمستی.۲. نعره؛ فریاد.۳. [قدیمی] بدخلقی؛ بدخویی.۴. [قدیمی] جنگجویی.
-
عربده جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹عربدهجوی› [قدیمی] 'arbadeju ۱. ستیزهجو؛ جنگجو.۲. آشوبطلب؛ آنکه نعره و فریاد میزند و آشوب برپا میکند.
-
عربده جویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'arbadejuy(')i ۱. بدمستی.۲. آشوبطلبی.
-
جستوجو در متن
-
بدمستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badmasti شرارت و عربدهکشی در حالت مستی.
-
بدمست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badmast کسی که به محض خوردن نوشابۀ الکلی شرارت و عربدهکشی کند.
-
معربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mo'arbed ۱. بدخو.۲. کسی که بدمستی کند و عربده بکشد؛ جنگجو.
-
ترکیب بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (ادبی) tarkibband شعری مرکب از چند بند در بحر موافق و قافیههای مختلف که بعد از هر بند یک بیت با قافیۀ جداگانه میآورند، مانند ترجیعبند، لکن در ترکیببند آن بیت تکرار نمیشود و هر بار بیتی با قافیۀ دیگر میآورند برخلاف ترجیعبند ...