کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عذاب دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqāb سزای گناه و کار بد کسی را دادن؛ جزای کردار بد؛ عذاب.
-
استدراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estedrāj ۱. فریب دادن؛ مکر؛ نیرنگ.۲. (تصوف) به عذاب نزدیک کردن بنده بهوسیلۀ خداوند.۳. انجام کار عجیب و خارقالعاده مانندِ سِحر و جادو بهوسیلۀ کافر.
-
پیسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] pisi بیچارگی و بینوایی.〈 پیسی به سر کسی آوردن: [مجاز] او را رنج و عذاب دادن و رسوا و بیآبرو ساختن.〈 به پیسی افتادن: [مجاز] بیچاره، بینوا، و بیآبرو شدن.
-
زنهار
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [پهلوی: zīnhār] ‹زینهار› zenhār ۱. هنگام تنبیه و تحذیر به کار میرود؛ بپرهیز؛ برحذر باش: ◻︎ زینهار از قرین بد زنهار / و قِنا رَّبنا عذابَالنّار (سعدی: ۱۰۰)، زنهار، دروغ نگو.۲. (اسم) [قدیمی] مهلت.۳. (اسم) [قدیمی] عهد و پیمان.۴. (اسم) [قدیم...