کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adim معدوم؛ نیستشده؛ نابود؛ نایاب.
-
واژههای مشابه
-
عدیم النظیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adimonnazir بینظیر؛ بیمانند؛ بیهمال؛ بیهمتا.
-
واژههای همآوا
-
ادیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'adim ۱. پوست دباغیشده؛ چرم: ◻︎ بر همه عالم همیتابد سهیل / جایی انبان میکند جایی ادیم (سعدی: ۱۵۷).۲. پوست.۳. [مجاز] روی چیزی؛ سطح: ◻︎ ادیم زمین سفرهٴ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱: ۳۳).