کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدلیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدلیَّة] (حقوق) [منسوخ] 'adliy[y]e = دادگستری
-
جستوجو در متن
-
عدالت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] 'e(a)dālatxāne ۱. = عدلیه۲. مجلس شورا.
-
دارالقضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالقضاء] [قدیمی] dārolqazā جایی که قاضی در آنجا قضاوت کند؛ عدالتخانه؛ عدلیه؛ دادگستری.
-
دادگستری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dādgostari ۱. (حقوق) وزارتخانه یا ادارهای که به امور حقوقی و جزایی مردم رسیدگی میکند؛ عدلیه.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] عمل دادگستر؛ ترویج عدلوداد میان مردم.
-
فراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: فراشة] farrāš ۱. مستخدم اداراۀ دولتی، بهویژه مدارس.۲. جاروکش حرم و صحن مقدس.۳. [منسوخ] مٲمور عدلیه، زندان، و مانند آن.۴. [قدیمی] خدمتکار؛ خادم.۵. [قدیمی] آنکه فرش میگستراند؛ گسترندۀ فرش، بساط، و مانند آن: ◻︎ حشمت مبین و سلطنت گل ...