کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدَّة] 'edde ۱. جماعت؛ شمار؛ شماره.۲. روزهای حیض.۳. (فقه، حقوق) مدتی که زن پس از فوت شوهر یا گرفتن طلاق نمیتواند مجدداً ازدواج کند.
-
واژههای همآوا
-
عدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدَّة، جمع: عُدَد] [قدیمی] 'oddat سازوبرگ جنگ، از قبیل خواربار، اسلحه، و چیزهای دیگر.
-
جستوجو در متن
-
گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) gordān سه گروهان؛ یکسوم عدۀ هنگ.
-
ایلجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹الجار› [قدیمی] 'iljār اجتماع عدۀ بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری.
-
ساخلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی، منسوخ] sāxlo[w] عدهای سرباز که در محلی برای نگهبانی گماشته شوند؛ پادگان.
-
مقدمةالجیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقدَّمةالجَیش] [قدیمی] moqaddamatoljeyš عدهای که پیشاپیش لشکر حرکت کنند؛ پیشرو لشکر.
-
میرپنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (نظامی) [منسوخ] mirpanj افسر ارشدی که فرماندهِ عدهای سرباز در حدود پنجهزار تن بود.
-
چندی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) čandi ۱. مدتی.۲. تعدادی؛ عدهای.۳. مقداری.
-
سرشماری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) saršo(e)māri شمردن و تعیین کردن عدۀ نفوس یک شهر یا یک کشور.
-
الصلا
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'assalā کلمهای که در مقام دعوت عدهای از مردم برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری گفته میشود.
-
اپیدمیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: épidémique] (پزشکی) 'epidemik ویژگی بیماریای که ناگهان عدۀ بسیاری را مبتلا میسازد؛ همهگیر؛ همهجاگیر.
-
باشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāšgāh حیاط یا تالار بزرگ که در آنجا عدهای برای ورزش، بازی، تفریح، یا دیدوبازدید جمع میشوند؛ کلوب.
-
زبانزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [مجاز] zabānzad موضوعی که بر سر زبانها افتد و در همهجا بگویند؛ مطلبی و سخنی که عدۀ بسیاری از آن آگاه شوند و به یکدیگر بگویند.