کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عجله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عجلَة] 'ajale ۱. شتاب کردن.۲. (اسم) سرعت؛ شتاب.
-
جستوجو در متن
-
عجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ عجله] [قدیمی] 'ajal = عجله
-
تعجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'jil شتاب کردن؛ شتافتن؛ عجله کردن.
-
شتاب زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šetābzadegi عجله؛ تعجیل؛ شتاب داشتن.
-
معجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'ajjal کاری که در آن عجله و شتاب شده؛ شتابکردهشده.
-
مستعجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] masta'jel ۱. کسی که بخواهد کاری با عجله انجام یابد؛ عجلهکننده؛ شتابکننده.۲. زودگذر؛ گذرا.
-
شتاب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šetābkār شتابکننده؛ ویژگی کسی که با عجله کاری انجام میدهد.
-
شتافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: ōštāftan] ‹اشتافتن، اشتابیدن› šetāftan ۱. شتاب کردن؛ عجله کردن؛ شتابیدن.۲. تند رفتن.
-
شتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مقابلِ درنگ] ‹اشتاب، اشتاو› šetāb ۱. عجله و تندی در کار و حرکت؛ چالاکی و سرعت.۲. (بن مضارع شتافتن) = شتافتن〈 شتاب گرفتن: (مصدر لازم) شتاب کردن؛ عجله کردن.
-
گربه شور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گربهشوی› [عامیانه، مجاز] gorbešur چیزی را بهعجله و ناتمام شستن.〈 گربهشور کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] = گربهشور
-
شتاب زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) šetābzade عجول؛ تند؛ باشتاب؛ ویژگی کسی که باشتاب و عجله کاری انجام میدهد؛ شتابآلود؛ شتابخورده؛ شتابکار.
-
رعشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رعشَة] ra'še ۱. (پزشکی) لرزش غیرارادی اندامها ناشی از بیماریهای عصبی.۲. [قدیمی] عجله؛ شتاب.۳. [قدیمی] لرزش؛ لرزه.
-
عجاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عجالَة] [قدیمی] 'o(e)jāle ۱. کاری که با شتاب انجام داده شود؛ آنچه با عجله آماده کنند.۲. وقت اندک؛ زمانی که به سرعت میگذرد.