کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'etāb ۱. ملامت کردن؛ سرزنش.۲. گفتن کلمهای از روی خشم به کسی؛ خشم گرفتن؛ درشتی کردن.
-
جستوجو در متن
-
معاتب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'ātab مورد عتابقرارگرفته؛ سرزنششده.
-
معاتب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'āteb عتابکننده؛ سرزنشکننده.
-
مواخذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'āxaz کسی که مورد عتاب و بازخواست واقع شود.
-
معاتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاتَبَة] [قدیمی] mo'ātebe ۱. به یکدیگر عتاب کردن.۲. به کسی خشم گرفتن و او را سرزنش کردن.۳. درشتگویی.
-
تشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] tašar سخنی که از روی خشم به کسی گفته شود؛ پرخاش؛ عتاب.〈 تشر زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] به حالت تشر با کسی حرف زدن.
-
جناب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ja(o)nāb شرطی که با یکدیگر میبندند؛ جناغ: ◻︎ راست گفتی عتاب او بر من / هست از بهر بردن جناب (فرخی: ۴۵۱).
-
پرخاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فرخاش› parxāš ۱. درشتی و تندی از روی خشم؛ عتاب: ◻︎ چو پرخاش بینی تحمل بیار / که سهلی ببندد در کارزار (سعدی: ۱۲۳).۲. [قدیمی] جنگوجدال؛ کارزار؛ پیکار.〈 پرخاش کردن: (مصدر لازم)۱. درشتی کردن؛ تندی کردن.۲. سخن درشت گفتن.۳. [قدیمی] پیکار کردن.