کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) 'abur = شِعرا = شعرای یمانی
-
عبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'obur گذر کردن از جایی یا راهی؛ راه پیمودن؛ گذشتن.〈 عبورومرور: آمدورفت.
-
جستوجو در متن
-
گذرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گذرگه› gozargāh جای گذشتن و عبور کردن؛ گذر؛ محل عبور.
-
مساغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] masāq گذرگاه؛ راه و جای عبور.
-
اجتیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ejtiyāz عبور کردن؛ گذشتن از جایی؛ گذشتن.
-
کاروان رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kār[e]vānro[w] راهی که کاروان از آن عبور میکند.
-
گریوه نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] garivenavard آنکه بهچابکی و تندی از گریوه عبور کند.
-
گنداب رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gandābro[w] جایی که آبهای گندیده از آن عبور کند.
-
مشکل گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مشکلگذر› [قدیمی] moškelgozār راهی که عبور از آن دشوار باشد.
-
معبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معابر] ma'bar محل عبور گذر؛ گذرگاه.
-
معبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معابر] [قدیمی] me'bar آنچه بهوسیلۀ آن از روی نهر عبور کنند؛ پل.
-
ممر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ممرّ] mamar[r] محل عبور؛ جای گذشتن؛ گذرگاه.
-
راه آهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rāh[']āhan جادۀ ریلگذاریشده که ترن از روی آن عبور میکند.
-
عابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'āber عبورکننده؛ گذرنده؛ رهگذر.