کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عبید] 'abd ۱. بنده؛ برده؛ غلام.۲. بندۀ خدا.
-
واژههای همآوا
-
ابد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آباد] 'abad ۱. زمان آینده که نهایت ندارد.۲. (صفت) همیشه؛ جاوید؛ دائم.۳. [قدیمی] دهر؛ روزگار.
-
جستوجو در متن
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عبد] 'ebād = عبد
-
عبید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عبد] 'abid ۱. = عبد۲. فرمانبردار؛ مطیع.
-
تصحیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tashif ۱. خطا کردن در نوشتن.۲. تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطههای آن.۳. (اسم) (ادبی) در بدیع، کلمهای که هنگام نوشتن یا خواندن بهواسطۀ تغییر کردن یا کم و زیاد شدن نقطههای آن تغییر پیدا کند، مانندِ عبد و عید، توشه و بوسه: ...
-
قرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: قرّاء، جمعِ قارِئ] [قدیمی] qorrā = قاری〈 قراء سبعه: [قدیمی] قرآنخوانان هفتگانه؛ هفت تن از استادان قرائت قرآن در صدر اسلام که در تجوید و قرائت قرآن از لحاظ اِعراب، وصل، و ادغام به روش و روایت آنان استناد شده و عبارت بودهاند ا...