کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عافیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عافیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عافیة، جمع: عوافی] 'āfiyat ۱. تندرستی؛ صحت؛ سلامت.۲. [قدیمی، مجاز] زهد؛ پرهیزکاری.
-
واژههای مشابه
-
عافیت خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāh عافیتجو؛ عافیتدوست.
-
عافیت خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āfiyatxāhi عافیتجویی؛ سلامتخواهی.
-
عافیت طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی] 'āfiyattalab آنکه خواهان عافیت و سلامت است.
-
جستوجو در متن
-
عوافی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عافیَة] [قدیمی] 'avāfi = عافیت
-
عاریت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عاریتسرای› [قدیمی، مجاز] 'āriy[y]atsarā دنیای فانی: ◻︎ از عافیت مپرس که کس را ندادهاند / در عاریتسرای جهان عافیت عطا (خاقانی: ۴).
-
طبیعت شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] tabi'atšenās ۱. آنکه طبیعت را بشناسد.۲. [قدیمی] طبیب؛ پزشک: ◻︎ امید عافیت آنگه بُوَد موافق عقل / که نبض را به طبیعتشناس بنمایی (سعدی: ۱۸۵).
-
زار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: zār] zār ۱. نابسامان؛ شوریده و درهم: حالِ زار، کارِ زار، ◻︎ عشق را عافیت به کار نشد / لاجرم کار عاشقان زار است (انوری: ۷۷۷)، ◻︎ چه مردی کند در صف کارزار / که دستش تهی باشد و کارْزار (سعدی۱: ۷۵)، ◻︎ ای تو دلآزار و من آزردهدل / دل شده ...