کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاطفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاطفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عاطفَة، جمع: عواطف] 'ātefe شفقت؛ مهربانی.
-
واژههای مشابه
-
بی عاطفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'ātefe کسی که رحم و شفقت نداشته باشد؛ بیمهر؛ نامهربان.
-
جستوجو در متن
-
عواطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عاطفَة] 'avātef = عاطفه
-
عاطفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عاطفَة] [قدیمی] 'ātefat = عاطفه
-
اواصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ آصِرَة] [قدیمی] 'avāser آنچه باعث عاطفه و پیوستگی میان کسی با خویشان او شود.
-
یخین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به یخ) [قدیمی] yaxin ۱. از جنس یخ.۲. [مجاز] بیعاطفه.
-
احساس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehsās ۱. دریافت؛ درک.۲. (روانشناسی) حس کردن چیزی بهوسیلۀ یکی از حواس پنجگانه.۳. (اسم) عاطفه؛ ذوق.
-
صاحب دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] sāhebdel ۱. دارای دل و جرئت؛ دلیر.۲. (تصوف) عارف؛ خداشناس: ◻︎ غلام عشق شو کاندیشه این است / همه صاحبدلان را پیشه این است (نظامی۲: ۱۱۸)، ◻︎ سبکبارمردم سبکتر روند / حق این است و صاحبدلان بشنوند (سعدی۱: ۶۱).۳. داری ع...
-
صفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صفة، جمع: صفات] sefat ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که بیانگر حالت، چگونگی، مقدار، یا تعداد اسم است.۲. شاخصه؛ ویژگی؛ ممیزه.٣. (صفت) مانند؛ مثل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گداصفت، سگصفت.٤. (اسم مصدر) وصف خداوند با نامهای مخصوص.٥. [عامی...