کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاصی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'āsi ۱. آنکه از کسی یا چیزی به ستوه آمده است.۲. نافرمان؛ عصیانکننده؛ سرکش.۳. [قدیمی] گناهکار.
-
جستوجو در متن
-
عصات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عُصاة، جمعِ عاصی] [قدیمی] 'osāt = عاصی
-
عصیان گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'o(e)syāngar ۱. = عاصی۲. گناهکار.
-
روسیاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹روسیَه› rusiyāh ۱. کسی که چهرهاش سیاه باشد.۲. [مجاز] عاصی؛ گناهکار.
-
سیاه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیاهروی، سیهرو› [قدیمی] siyāhru ۱. کسی که چهرهاش سیاه باشد.۲. [مجاز] عاصی؛ گناهکار.۳. رسوا.۴. شرمنده. * روسیاه.
-
سیاه نامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهنامه› [قدیمی، مجاز] siyāhnāme گناهکار؛ عاصی؛ بدکار؛ فاسق؛ فاجر: ◻︎ سیهنامه چندان تنعم براند / که در نامه جای نبشتن نماند (سعدی۱: ۱۱۷).