کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاشق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: عشاق] 'āšeq ۱. کسی که دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دلبستگی به چیزی دارد؛ کسی که عشق میورزد؛ دلداده؛ دلبسته؛ دلباخته؛ شیفته.۲. (تصوف) سالک یا عارفی که به خدا عشق میورزد.
-
واژههای مشابه
-
عاشق با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹عاشقوا› [قدیمی] 'āšeqbā خوراکی که در آن سرکه یا آبلیمو میریزند؛ آش ترش؛ آش سرکه.
-
عاشق باره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqbāre عاشقدوست؛ عاشقپرست.
-
عاشق پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqpiše ویژگی کسی که کارش عشقورزی است.
-
عاشق کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] 'āšeqkoš ۱. ویژگی معشوقی که عاشق خود را میکشد یا به عاشق خود جور و ستم میکند.۲. [مجاز] بسیار زیبا یا جذاب.
-
عاشق کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āšeqkoši عمل عاشقکش؛ عاشقآزاری: ◻︎ رسم عاشقکشی و شیوۀ شهرآشوبی / جامهای بود که بر قامت او دوخته بود (حافظ: ۴۲۶).
-
عاشق نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'āšeqnavāz معشوقی که به عاشق خود لطف و محبت میکند؛ نوازندۀ عاشق.
-
عاشق وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqvaš عاشقمانند؛ مانند عاشق؛ همانند عاشق.
-
جستوجو در متن
-
مفتتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moftatan عاشق.
-
عاشقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: عاشقَة، مؤنثِ عاشق] [قدیمی] 'āšeqe = عاشق
-
عاشقانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āšeqāne ۱. عاشقوار؛ مانند عاشقان؛ عاشقمانند.۲. (قید) از روی عشق.
-
متعشق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'aššeq کسی که به دیگری عشق میورزد؛ عاشق.
-
خاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xāš عاشق شوریده؛ شیدا.