کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عابد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عابد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'ābed ۱. عبادتکننده؛ پرستنده.۲. کسی که خدا را پرستش میکند.
-
جستوجو در متن
-
عبده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عبدَة، جمعِ عابد] [قدیمی] 'abade = عابد
-
خاشع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xāše' ۱. = فروتن۲. عابد.
-
ناسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: نُسّاک] [قدیمی] nāsek عابد؛ زاهد؛ پارسا.
-
عابدفریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ābedfarib ۱. فریبندۀ عابد؛ آنکه عابد را میفریبد و از عبادت خدا باز میدارد.۲. [قدیمی، مجاز] جذاب؛ نافذ: ◻︎ گویی دو چشم جادوی عابدفریب او / بر چشم من به سحر ببستند خواب را (سعدی۲: ۳۰۸).
-
تنسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanassok ۱. زاهد شدن؛ عابد شدن.۲. پارسایی.
-
عبادت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatkār ویژگی آنکه کارش عبادت است؛ عابد؛ پارسا.
-
متعبد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'abbed ۱. عبادتکننده.۲. کسی که به تکلف خود را عابد مینمایاند.
-
متاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: متٲلهین] [قدیمی] mota'alleh ۱. کسی که به علم الهیات اشتغال دارد.۲. عابد؛ زاهد؛ خداشناس.
-
جاثلیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[عربی، جمع: جثالقَة] ‹جثلیق› jāseliq رئیس روحانی نصاری؛ عالم و عابد ترسان؛ پیشوای عیسوی؛ رئیس اسقفها.
-
پرستشگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) parastešgar ۱. پرستنده؛ عابد.۲. [قدیمی] خادم؛ خدمتکار؛ چاکر.
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عابد] [قدیمی] 'obbād = عابدعبادت١. پرستیدن خدا.٢. [قدیمی] بندگی کردن؛ پرستش کردن.
-
صبح نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sobhnešin ۱. صبحخیز؛ سحرخیز.۲. [مجاز] عابد سحرخیز.
-
خلوت نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] xalvatnešin ۱. کسی که در جای خلوت مینشیند و در تنهایی و گوشهنشینی به سر میبرد.۲. [قدیمی] پارسا؛ عابد.