کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیفگسترده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گسترده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gostarde پهنشده.
-
طیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طَیف] teyf ١. (فیزیک) نوار هفترنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل میدهد.٢. مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند.٣. [قدیمی] خیال؛ توهم.
-
گسترده گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostardeguš آنکه گوشهای پهن دارد.
-
طیف سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) teyfsanj طیفبین همراه با نورسنج برای اندازهگیری شدت نسبی قسمتهای طیف نوری؛ اسپکتروفوتومتر.
-
طیف نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) teyfna(e,o)mā وسیلهای که در آن منشور بلورین قرار داده شده و برای مطالعه و تجزیۀ نور بهکار میرود؛ اسپکترسکپ.