کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: طَیرَة] [قدیمی] teyre ۱. خفت؛ سبکی.۲. [مجاز] مایۀ شرمندگی و خشم.۳. خشم و غضب.۴. خجالت؛ شرمندگی.
-
طیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طیرَة] [قدیمی] tire فال بد زدن.
-
واژههای همآوا
-
تیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tire ۱. دستهای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند؛ دودمان؛ خاندان؛ طایفه.۲. دسته؛ گروه؛ فرقه.۳. نژاد.
-
تیره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tire ۱. چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد؛ سیهفام.۲. دارای رنگ تند؛ غلیظ: قرمز تیره.۳. تاریک: ◻︎ صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تیره چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری: ۳۶۳ حاشیه).۴. [مجاز] ناپاک: ◻︎ هر آنکس که او راه یزدان بجست / به آب خِرد جا...
-
تیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tire مُهره.〈 تیرهٴ پشت: (زیستشناسی) [قدیمی] = ستون 〈 ستون فقرات
-
جستوجو در متن
-
خاموشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xāmuši ۱. سکوت؛ سخن نگفتن: ◻︎ دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی (سعدی: ۵۳).۲. از میان رفتن شعله، گرمی، روشنایی، یا جریان برق چیزی.