کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طَلْعٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tal' اولین شکوفۀ درخت خرما.
-
واژههای همآوا
-
طلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طِلاء] (شیمی) talā فلزی زردرنگ، چکشخوار، و گرانبها که در ضرب سکه و ساختن جواهر به کار میرود؛ زر.〈 طلای سفید: (شیمی) = پلاتین
-
طلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طلاء] [قدیمی] telā = طلی〈 طلا کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] مالیدن داروی مایع بر عضوی.
-
طلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tal' اولین شکوفۀ درخت خرما.