کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طومار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی، جمع: طوامیر] ‹تومار، طامور› tumār ١. مکتوب یا نامۀ بلند.٢. [قدیمی] دفتر؛ صحیفه.٣. [قدیمی] نامه.
-
واژههای همآوا
-
تومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] tumār = طومار
-
جستوجو در متن
-
تومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] tumār = طومار
-
طامور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tāmur = طومار
-
طوامیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طومار] [قدیمی] tavāmir = طومار
-
درج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] darj ۱. نگاشتن و داخل کردن مطلبی در کتاب یا روزنامه.۲. [قدیمی] در نوردیدن؛ پیچیدن چیزی در چیز دیگر.۳. [قدیمی] آنچه در آن چیزی نوشته شده؛ نامه؛ نوشته؛ طومار.
-
نورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) navard ۱. وسیلهای چوبی یا پلاستیکی و استوانهشکل که با آن خمیر را پهن و صاف میکنند؛ وردنه.۲. میل یا چوب استوانهشکل که در ماشینهای مختلف دور خود میچرخد یا چیزی دور آن پیچیده میشود.۳. (بن مضارعِ نوردیدن و نَوَشتن) = نوردیدن۴. طیکننده (در ت...