کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طوطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توتی، طوطک، توتک› (زیستشناسی) tuti پرندهای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که میتواند بعضی اصوات را تقلید کند: ◻︎ در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم (حافظ: ۷۶۲).
-
واژههای مشابه
-
طوطی وار
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) tutivār مانند طوطی و بدون استنباط سخن.
-
واژههای همآوا
-
توتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tuti = طوطی
-
جستوجو در متن
-
ببغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ببغاء] (زیستشناسی) [قدیمی] babqā طوطی.
-
توتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tutak = طوطی
-
توتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tuti = طوطی
-
طوطک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tutak = طوطی
-
طوطیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ طوطی] (زیستشناسی) [قدیمی] tutiyak طوطی کوچک.
-
غرغره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غَرغَرَة] ‹غراره› qerqere ۱. گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گلو برای شستشوی آن.۲. (اسم) (پزشکی) [مجاز] محلولی که برای شستشوی دهان و گلو به کار برود.〈 غرغره کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)۱. گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گ...
-
غژغاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غژگاو، کژگاو› (زیستشناسی) [قدیمی] qažqāv نوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگسپران، و چیزهای دیگر استفاده میکردند: ◻︎ پلنگهیئت و غژغاودم گوزنسرین / عقابطلعت و عنقاشکوه و طو...
-
شکرخا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] ‹شکرخای› [قدیمی] šekarxā ۱. خایندۀ شکر؛ شکرخوار: ◻︎ شکرفروش که عمرش دراز باد چرا / تفقدی نکند طوطی شکرخا را (حافظ: ۲۴).۲. [مجاز] شیرینگفتار: ◻︎ بدم گفتی و خرسندم عفاکالله نکو گفتی / جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را (حافظ: ۲۲)...
-
ایهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ihām ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن کلمهای که دو معنی قریب و بعید داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد؛ توریه، مانند: در گوشهای نشستهام اکنون و همچنان / هستم ز دست مردمکی چند در عذاب ـ من درد را به گوش نیارستمی شنید / اکنون به ...