کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
توس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tus = غان
-
جستوجو در متن
-
هوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] huy ۱. کلمۀ تنبیه.۲. ترس؛ بیم: ◻︎ همه چشم پرآب و دل پر ز هوی / به طوس سپهبد نهادند روی (فردوسی: ۳/۵۹ حاشیه).
-
طوسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طوس، از شهرهای قدیم خراسان) tusi ۱. از مردم طوس: فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجهنظامالملک طوسی.۲. (صفت نسبی، اسم) رنگ سبز که به سفیدی زند؛ خاکستری.۳. (اسم) [قدیمی] نوعی شال.
-
اقوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقواء] 'eqvā ۱. (ادبی) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظامالملک و غز...