کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمع بریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی طمع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitama' بیحرصوآز؛ آنکه طمع ندارد.
-
خام طمع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] xāmtama' دارای آرزوهای بیهوده؛ کسی که بیهوده به چیزی طمع میبندد: ◻︎ نه من خامطمع عشق تو میورزم و بس / که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست (سعدی۲: ۳۶۳).
-
طمع کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] tama'kār طماع؛ حریص.
-
جستوجو در متن
-
جانی١
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جان) jāni ۱. مربوط به جان: خسارت جانی.۲. [مجاز] عزیز و گرامی، مانند جان: ◻︎ از جان طمع بریدن آسان بُوَد ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ: ۷۸۴).