کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلبکار طلبکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بستانکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bestānkār طلبکار؛ داین؛ کسی که از دیگری پول یا کالایی طلب دارد که باید بگیرد.
-
متقاضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَقاضی] mote(a)qāzi ۱. کسی که از دیگری خواهان چیزی یا انجام کاری است.۲. [قدیمی] آنکه از کسی طلب دارد؛ طلبکار.
-
ابرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابراء] 'ebrā ۱. (حقوق) چشمپوشی طلبکار از طلب.۲. [قدیمی] بیزار کردن؛ بری کردن.۳. [قدیمی] از بیماری رهاندن؛ شفا دادن.
-
غریم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: غُرَماء] [قدیمی] qarim ۱. قرضداری که قادر به ادای قرض خود نباشد؛ مدیون؛ وامدار؛ بدهکار.۲. طلبکار. Δ از اضداد است.
-
ربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rebā فایده و سودی که طلبکار بابت طلب خود میگیرد؛ نوعی بیع و معامله که اسلام آن را تحریم کرده به جهتِ سود و بهره که داین از نقد و جنس بهطریق استثمار فاحش از مدیون دریافت میکند.
-
طلب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] talabkār ۱. کسی که پول یا کالایی از کسی طلب دارد؛ بستانکار.۲. [قدیمی] خواهان؛ خواستار: ◻︎ طلبکار باید صبور و حمول / که نشنیدهام کیمیاگر عجول (سعدی۱: ۱۰۵)، ◻︎ کهومه طلبکار عمرند و بس / کسی را به مردن نیاید هوس (امیرخسرو: ...